پویش «آهوانه»؛ پیام دوستی از حرم تا حرم با دستان دختران مشهدی پاسخ آیت‌الله سبحانی به شبهه‌ای درباره وجود نام پیامبر در تورات و انجیل آخرین آمار ثبت‌نام در سامانه سماح (یکم مرداد ۱۴۰۴) مدارک مفقودی زائران اربعین چگونه پیدا می‌شود؟ رونمایی از طرح جدید دیوارنگاره میدان انقلاب تهران وقتی آیین، هویت می‌شود | «محفل محترم» از کارکرد اجتماعی عزاداری در یزد می‌گوید آمادگی ۷۴۶ موکب از سوی کانون‌های مساجد کشور برای خدمت به زائران اربعین استان فارس محور جدید بین المللی حرکت زائران اربعین آغاز مستندنگاری زندگی شهدای جنگ ۱۲ روزه (۳۱ تیر ۱۴۰۴) بهترین زمان برای شروع پیاده‌روی اربعین چه روزی است؟ اعزام اولین گروه از خادمان موکب حرم بانوی کرامت به عراق (۳۱ تیر ۱۴۰۴) تجهیز مواکب حسینی با اقلام غذایی و خدماتی توسط آستان قدس علوی در آستانه اربعین ۱۴۰۴ تابستانی متفاوت برای کودکان مشهدی | از قصه و نمایش تا حرم‌گردی و مسابقه در حرم مطهر امام رضا(ع) احداث زائرسرای امام‌رضا(ع) در مرز ریمدان استان سیستان و بلوچستان برای خدمت به زائران پاکستانی درباره شهید سردار محمد کاظمی، رئیس سازمان اطلاعات سپاه | مبارز بی‌ادعا رعایت آداب میهمانی درکنار اجرای قانون تصمیم وزیر بهداشت برای وضعیت آزمون دستیارانی که به زیارت اربعین ۱۴۰۴ می‌روند، چیست؟ امام جمعه موقت تهران: ادغام مذاهب، اقدامی ضد وحدت است آموزه‌های سوره انفال در بیانات رهبر معظم انقلاب | ایران را قوی کنیم عاشورا در آیینه نسخ خطی و صنعت چاپ
سرخط خبرها

وقتی آیین، هویت می‌شود | «محفل محترم» از کارکرد اجتماعی عزاداری در یزد می‌گوید

  • کد خبر: ۳۴۶۸۸۵
  • ۳۱ تير ۱۴۰۴ - ۱۷:۵۱
وقتی آیین، هویت می‌شود | «محفل محترم» از کارکرد اجتماعی عزاداری در یزد می‌گوید
این کتاب به خوبی نشان می‌دهد که آیین‌های عاشورایی در یزد، تنها یک مناسک مذهبی نیست، بلکه بخشی از نظام تربیتی و ساختار هویتی مردم این شهر است. با نثری روایی و زبانی مستند، نویسنده رد پای امام حسین(ع) را در متن زندگی روزمره دنبال می‌کند.

به گزارش شهرآرانیوز، کتاب «محفل محترم» از جمله تازه‌ترین آثار نشر معارف در راستای پرداختن و معرفی آیین عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) در شهر یزد است. این اثر که با همکاری محمدعلی جعفری نوشته شده، در واقع خرده‌روایت‌هایی است از آئین سنتی عزاداری سیدالشهدا (ع).

کتاب «محفل محترم» با در نظر گرفتن ریشه‌دار بودن این آیین، نگاهی انداخته است به محافل عزاداری در شهر یزد، به عنوان یکی از اصلی‌ترین مراکز عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) در ایام محرم. نویسنده در این اثر کوشیده با در نظر گرفتن محافل سنتی عزاداری، نمایی متفاوت از این آیین در شهری ارائه دهد که به «حسینیه ایران» معروف است.

روضه فاطمیه سرنوشت این خیاط را تغییر داد

در معرفی این اثر آمده است: آیت‌الله فلسفی زمانی به یزد سفر می‌کنند و می‌بینند در تمام سال در یزد مجلس روضه امام حسین (ع) برقرار است؛ چه در حسینیه‌ها و چه در خانه‌ها. ایشان یزد را «حسینیه ایران» نامیدند و به واقع چنین است.

در کتاب «محفل محترم» به بیان روایت خواستیم به این هویت عمیق مردم یزد بپردازیم. در یزد خانه‌های زیادی وجود دارد که وقف اولادی هستند برای روضه. یعنی تا زمانی که از آن خاندان فرزندی باقی است، باید در این خانه روضه برقرار باشد. فرزندان این خاندان‌ها هر سال در هر جای این عالم باشند، چه در ایران و چه در خارج از ایران، خود را به این مراسم می‌رسانند و علم روضه را بلند می‌کنند.

این میزان عرق به روضه اهل بیت (ع) حقیقتاً ویژه است و خاص. گاه قدمت یک روضه خانگی به ۱۰۰ سال و بیشتر می‌رسد. فرزند این خانواده از یک گوشه دنیا در یک دانشگاه یا مرکز علمی با تخصص و جایگاه بالا خودش را برای روضه به یزد می‌رساند تا چراغ عزاخانه را روشن نگاه دارد.

تاثیر عمیق حب امام حسین (ع) و ذریه پاکشان روی گرایشات و تربیت فرد فرد این مردم غیرقابل انکار است. کتاب «محفل محترم» شامل ۱۴ روایت است از سوگواری‌هایی که سالیان سال سرپا هستند و بخش مهمی از هویت آدم‌های این استان به آن گره خورده است. روایت رسم و رسوم و آداب خاص عزاداری با فلسفه و پشتوانه معرفتی دینی و بومی. شکلی از زندگی که جریان و روایتش خیلی عمیق است و در گذر دهر خودش را گم نکرده و استحاله نشده.

عنوان انتخاب شده برای کتاب نیز خود حکایت جالبی دارد. مجالس امام حسین (ع) همه محترمند؛ ارزش هر محفلی اول به صاحب آن است، پس چه محفلی محترم‌تر از محفل حسین سلام‌الله. جز آن، در بین روایت‌های کتاب «محفل محترم»، روضه‌ای است منتسب به محترم‌سادات که بانی یک روضه خانگی است و و جه تسمیه دیگری برای نام کتاب است.

در بخشی از کتاب حاضر می‌خوانیم: «اسم تاید و مایع ظرفشویی نمی‌شد ببری جلوش. وقتی سماور‌ها و منقل و قوری و استکان روضه رو از توی انباری در می‌آوردیم، تازه باید خاک آجر می‌سابیدیم. هماهنگ می‌کرد چند تا آجر برامون بیارن. می‌نشستیم یه گوشه و دوتا آجر می‌سابیدیم تا پودر بشه. با این پودر و خاکستر باید ظرف‌ها رو می‌شستیم.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->